سرزمین کهن خشت

تحقیقات محمد صدرا عسکری از محوطه ی باستانی ازبکی و...

سرزمین کهن خشت

تحقیقات محمد صدرا عسکری از محوطه ی باستانی ازبکی و...

مشخصات بلاگ
سرزمین کهن خشت

محمد صدرا عسگری «مدرسه امام حسین(ع)»

محمد صدرا عسگری گردآورنده وبلاگ «سرزمین کهن خشت » مدرسه : (امام حسین (ع) نظرآباد) مدیرعزیز: آقای بدری 4/دی/ 1396

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان

حسین عسکری: روز ششم آذر 1396 در روستای قاسم آباد آقا از توابع شهرستان ساوجبلاغ با آقای ایرج رنجبر دیداری داشتم. ایشان از نوادگان قاسم خان افشار قاسملو از بزرگان ایل افشار در منطقه ساوجبلاغ و میراث دار اسنادی درباره این شاخه از ایل افشار است. از ایشان درخواست کردم که یافته ها و مطالعات خود را در این باره قلمی کند. مطلب زیر حاصل آن درخواست است. 

_________________

بعد از فوت کریمخان زند در سال 1193 و قبل از یکپارچگی کشور توسط آقا محمّد خان قاجار جنوب کشور توسط فرزندان کریمخان زند و شرق کشور خراسان توسط نوادگان نادر شاه و شمال کشور توسط ایل قاجار و غرب کشور توسط ایل افشار قاسملو اداره می‌گردید. هر یک از ایل های فوق در پی تلاش جهت مطیع نمودن رقبای خویش اقدام می نمودند که این امر توسط ایل قاجار تحقق می یابد. افشارهای قاسملو از نوادگان نادرشاه که فرزندان رضا قلیخان افشار قاسملو در غرب کشور می باشند خود را بعد از نادرشاه مستحق اداره کشور می دیدند. علیرغم میل باطنی دوازده سال بعد از فوت کریمخان و حاکم بودن در غرب کشور مجبور به همکاری با قاجارها گردیدند. به دستور کریمخان زند امامقلی خان از سال 1185 قمری بعد از فوت پدرش رضا قلیخان افشار قاسملو حاکم ارومیه و توابع می گردد که بعد از فوت امامقلی خان نیز از این ایل برادرش محمد قلیخان حکمران ارومیه و توابع می گردد. 

  آقامحمدخان قاجار قبل از سال 1205 قمری به سوی آذربایجان لشگر کشی می نماید و محمد قلیخان حکومت را به برادرش قاسم خان افشار می‌سپارد و خود عازم قلعه باراندوز می گردد. با تصرف ارومیه به‌ دست قاجارها محمد قلیخان افشار قاسملو  علیرغم میل باطنی چاره ای جز تسلیم نمی یابد. آقا محمد خان قاجار جهت کنترل ایل افشار مجدداً محمد قلیخان را به حکومت ارومیه منصوب و دیگر اعضای ایل افشار را با قاسم خان افشار قاسملو به ساوجبلاغ منتقل می نماید و در روستاهای افشارنشین فعلی از جمله قاسم آباد آقا که به نام قاسم خان نامگذاری گردیده، سکنا می‌ گزیند و از سرداران ایل افشار قاسملو در سپاه خود جهت تثبیت خود و یکپارچه کردن کشور نیز استفاده می نماید. آقا محمد خان قاجار در به تثبیت رساندن قاجار از هیج شقاوتی کوتاهی نمی نماید مانند ماجرای کرمان و تفلیس و برخورد ناجوانمردانه با لطفعلی خان زند که مجموع این موارد محمد قلی خان افشار را در انتقام گیری خود مصمم می نماید. در بازگشت از کرمان به ارومیه در مورخه بیست پنجم ربیع الاخر 1209قمری شعری توسط منشی مستوفی مصطفی سعدآبادی سرود شد که بازگشت از کرمان و سال تولد محمد قلیخان را مشخص می نماید.

ورودش زکرمان به مدحت بگفتی       

با لکن زبان: مصطفی خیر مقدم

رقم شده دویست چل چار زاید      

از غلام محمد محمد قلی کم

آقا محمد خان قاجار در سال 1210 قمری بر کل ایران از جمله آذربایجان دست یافت و در سال 1211 با طراحی محمد قلیخان و فرزندش خداداد خان به قتل می رسد و فتحعلی شاه جهت تثبیت قدرت خود ضمن لشگرکشی به آذربایجان و مطیح نمودن آن سامان با ازدواج با دختر امام قلیخان افشار قاسملو به نام بیگم خانم و با اکتفا نمودن به تبعیدی مجدد افشارها به روستاهای ساوجبلاغ و بازداشت محمد قلیخان و زندانی کردن ایشان در تهران اقدام قبلی آقا محمد خان قاجار را تکمیل می نماید. محمد قلیخان در سال 1214 قمری در زندان فوت و در روستای قاسم آباد آقا از توابع شهرستان ساوجبلاغ به خاک سپرده می شود و قاسم خان افشار قاسملو نیز در سال 1242 در همان روستا دارفانی را وداع و آرام می گیرد. زمان و علت انتقال افشارها به ساوجبلاغ که برای همه و افشار های نسل جدید در هاله از ابهام بود موارد ذکر شد فوق می باشد.افشارهای ساوجبلاغ بعد از سال های 1304 شمسی با تثبیت شناسنامه با فامیلی های حتی غیر افشار در اکثر روستاهای ساوجبلاغ ساکن می باشند.

منبع: وبلاگ پدرم ( ساوجبلاغ پژوهی )

  • محمد صدرا عسگری

محوطه باستانی ازبکی و هویت تاریخی  - اجتماعی در نظرآباد و البرز

مهندس علیرضا گروسی

کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس

هویت یک فضای شهری یا هر نوع سکونتگاه دیگری ناشی از خصوصیات تاریخی، کالبدی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… است که از ذهنیت مشترک ساکنین سرچشمه می گیرد. در ابتدا باید گفت که مکان براساس مجموعه ای از ویژگی های فرهنگی قرار دارد. مکان نه تنها اطلاعاتی درباره جایی که در آن هستیم و زندگی می کنیم یا اهل آنجا هستیم به ما می دهد بلکه درباره شخصیت و این که ما چه کسی هستیم، نیز چیزهایی می گوید. بنابراین اگر وابستگی به مکان ها سست شود، هویت مردم و جوامع نیز به سستی می گراید. مکان جغرافیایی به عنوان زادگاه یا زیستگاه، باعث شکل گیری علاقه در انسان می شود که می توان از آن به عاطفه یا مهر مکانی یاد کرد که عمدتاً بر پایه روابط اکولوژیکی (طبیعی و انسانی) انسان با مکان یا فضای جغرافیایی قرار دارد. در واقع حس تعلق به سرزمین زیربنای انگیزه معنوی اصلی برای شاخص و متمایز بودن از دیگران در اندیشه هر فرد و هر گروه انسانی ویژه است. هنگامی که حس تعلق به سرزمینی ایجاد گردد، نیاز اساسی به داشتن هویت خودنمایی می کند. در این میان مکان های تاریخی شرایط ویژه ای را برای هویت بخشی دارند. در واقع تاریخ هر قوم و ملتی شناسنامه آن قوم و ملت است و بر همین مبنا دانستن و داشتن تاریخ از بایسته های زندگی انسان می باشد و همچنین لازمه داشتن یک نگرش جامع در بحث تاریخ، فرهنگ و هویت شناخت عمیق و دقیق پیشینه تاریخی آن مکان می باشد. در واقع باید گفت که هویت به سه مقوله مکان جغرافیایی، فضا شامل شبکه ها و روابط اجتماعی و بالاخره با زمان (تاریخ) پیوند دارد. از سوی دیگر بحران بی هویتی یکی از مشکلات عمده شهرهای امروزی می باشد که سبب سرگشتگی، بی تفاوتی و فقدان رفتار مشارکت جویانه در بین شهروندان می شود.. بنابریان کنکاش در مفهوم هویت و فرآیند شکل گیری آن با هدف تدوین اصولی در راستای ارتقای ظرفیت اجتماعی شهرها یکی از اصول مهم در برنامه ریزی شهرها می باشد. محوطه باستانی ازبکی در شهرستان نظرآباد استان البرز از قدیمی ترین سکونت گاه های کشف شده انسانی در جهان است. محوطه باستانی ازبکی می تواند به عنوان یک نماد هویت بخش تاریخی- باستانی در استان البرز شناخته شود . در واقع محوطه باستانی ازبکی می تواند به عنوان یک عنصر هویت بخش تاریخی، هویت اجتماعی و مکانی را برای شهرستان نظرآباد و ساکنان آن تعریف نماید. یعنی محوطه باستانی ازبکی در معرفی شهر نظرآباد و شهروندان نظرآبادی به عنوان یک نماد تاریخی و مکانی هویتی اصیل به ایشان بدهد. به طوری که بازتاب حفریات باستان شناسی محوطه ازبکی که در محافل اطلاع رسانی اعم از روزنامه، تلویزیون، محافل دانشگاهی، سمینار ها و… سبب شده است که نظرآباد و محوطه باستانی ازبکی بارها از زبان خیل کثیری از نخبگان، مسئولین، اساتید، مجریان تلویزیونی و… ساطع شود که این رویه می تواند با توجه بیشتر به این محوطه افزایش یابد. این همان هویت سازی برای شهرستان نظرآباد و مردم آن می باشد که در طی سالهای متمادی مورد غفلت قرار گرفته است.

منبع: وبلاگ پدرم ( ساوجبلاغ پژوهی )

  • محمد صدرا عسگری


 شغل و طبقه اجتماعی مرده بر روی سنگ قبر

تصاویر تعدادی از آرامگاه های قدیمی موجود در محوطه امامزاده جعفر واقع در جنوب شهر قدیم هشتگرد (مرکز شهرستان ساوجبلاغ) که توسط خانم رویا محمودی تهیه شده است. نقوش و حجاری های روی این سنگ ها، نشان دهنده شغل و طبقه اجتماعی صاحبان قبور است. متاسفانه در سال های اخیر، تعدادی از این سنگ ها مفقود شده است.

  • محمد صدرا عسگری

دو چهره ماندگار از شهرستان ساوجبلاغ

     از چوپانی در کوه های طالقان تا حکمت و عرفان در نجف اشرف : یکی از کسانی که  آیت الله محمدتقی بهجت (ازعرفای هم روزگار ما) و علامه محمدتقی جعفری ( از حکیمان معاصر ) به شاگردی اش افتخار می کنند، عارف بلند مرتبه آقا شیخ مرتضی دیزانی طالقانی (1274-1363ق) استاد صاحب نفس حوزه علمیه نجف اشرف است. علامه جعفری در حاشیه کنگره بزرگداشت شیخ هادی نجم آبادی که در سال 1376در مسجد شهر جدید هشتگرد بر گزار شد، در بین جمعی از جوانان مشتاق ساوجبلاغی این گونه از استاد ارجمندش سخن گفت: «آقا شیخ مرتضی می فرمود من مدتهای مدیدی در طالقان چوپانی می کردم تا این که روزی در کوهستان آوای قرآن را شنیدم. طنین تلاوت قرآن به یکباره بیدارم کردم ، با خدای خویش گفتم : پروردگارا تو نامه خویش بر ما فرو فرستادی و من باید تا آخر عمر آن را در نیابم. همان وقت گله را به روستا برگرداندم و گوسفندان را به صاحبانش سپردم و کارهایم را سر و سامان داده برای تحصیل به اصفهان رفته و شروع به تحصیل کردم...»                          برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر                وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد

عارف و حکیم طالقانی برمهری که در پایان نامه هایش می زد به زبان عربی چنین حک کرده بود: «خدایا ، مرتضی را از آتش نجات ده.» به هنگام کوچ شیخ مرتضی، حوزه علمیه نجف اشرف به طور کامل تعطیل شده و آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی (مرجع وقت شیعیان) به همراه جمعیت کثیری از مؤمنان در تشییع پیکر مطهر وی شرکت کرده و بر او نماز خواند. از مرحوم دیزانی 26عنوان اثر مکتوب با موضوعات فلسفی،کلامی، فقهی و اصول فقه به یادگار مانده است.


منابع: وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی/ از چوپانی تا حکمت و عرفان، حسین صاعدی سمیرمی، 97صفحه / رازدار خلوت نشین، عادل مولایی، 96صفحه (دو کتاب خواندنی که به ترتیب به وسیله دفتر نشر فرهنگ اسلامی و نشر جمال (قم) درباره زندگی و حالات مرحوم دیزانی به چاپ رسیده است) /معاد شناسی، سیدمحمد حسین حسینی تهرانی، ج اول ، ص 103/ تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین ، منوچهر صدوقی سها، ص92/ دایرةالمعارف تشیع، ج10، ص450


شاگرد ساوجبلاغی کمال الملک: استاد جمشید امینی (1282- 1377خورشیدی) یکی از بزرگترین طراحان فرش نوین ایران است که دوران جوانی خویش را با تعلیم و هدایت صمیمانه استاد محمد غفاری (معروف به کمال الملک) گذراند. استاد امینی عارفی پاک طینت بود که با حمایت و به توصیه کمال الملک فاصله ناممکن میان نقاشی رنگ و روغن و بافت قالی با پشم و کرک  را از میان برداشت. او به پرده ها جان داد نه به یاری قلم مو و رنگ بر بوم نقاشی که به مدد نخ و تاروپود بر دار قالی و به این ترتیب بود که آن نوجوان 14ساله بعدها مبتکر شیوه نوین مکتب «نقاشی- قالی» در ایران شد. آخرین نشان کمال الملک بزرگ به هنگام خاطره گویی از استاد خویش همیشه اشک می ریخت و  می گفت:«...از ته کلاس آرام و با وقار به سراغ من می آمد و زمانی که می دید طراحی صورت را غلط کشیده ام دست مهربانش را بر شانه ام می گذاشت و می گفت : بابا جان چه خوب طراحی کرده ای ، قلم طراحی را لحظه ای به من بسپار تا ببینم من هم مثل تو بلد هستم؟!». استاد امینی (عارف پای دار قالی) پس از عمری فعالیت عمیق هنری در 19دی1377(مصادف با شب 21 رمضان) به یادها سپرده شد. آرامگاه او در روستای فشند است.

• منابع : ساوجبلاغ پژوهی / دانشنامه هنرمندان ایران و اسلام ، ص 100 / روزنامه جامعه ، ش84، ص5 / روزنامه همشهری، ش1740، ص14.


  • محمد صدرا عسگری

وبلاگ پدرم

وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی» به کوشش حسین عسکری در 20 آبان 1386 با هدف انتشار و بررسی پژوهش های انجام شده درباره ساوجبلاغ تاریخی (شامل شهرستان های ساوجبلاغ و نظرآباد واقع در استان البرز) راه اندازی شده است  .

وبلاگ ساوجبلاغ پژوهی

 نظر بدین دوستان لطفا

 


  • محمد صدرا عسگری

داستان

روزی رو زگاری در یکی از مناطق سرسبز ایران یک روستایی وجود داشت در آنجا حداقل تعداد انسان ها حدود 50 نفرتا 100 نفر بود. در آن روستا انسان های متفاوتی وجود داشت که هر کدام اخلاق خاصی داشتند. جدیدا هم یک خانواده ی جدیدی در فصل بهار بهآنجا آمده بودند آن خانواده صاحب دو فرزند، پسر و دختر داشتند این خانواده از قبل در این روستاخانه داشتند و به دلیل مشکلات ها مالی آنها نتوانستند که به شهرنقل مکان کنند. خوب در اوایل زندگی این خانواده در این روستا آنان توانستند که با همسایه های آنجا دوست بشند  و روابط صمیمانه ای داشته باشند. نام پسر این خانواده علی نام داشت ونام دختر آنها معصومه بود. علی که خیلی خجالتی بود نمی توانست با پسران آنجا دوست شود امّا برخلاف علی خواهرش معصومه توانست ارتباط صمیمانهای با دختران آنجا داشته باشد. آن هاتازه اسباب و وسایل خانهی جدیدشان را جابه جا کرده بودند. فردای آن روز هوا بارانی بود و در حالی که علی داشت از خانه جلوی پنجره بیروت را نگاه میکرد و هوای بارانی را تماشا میکرد به یاد خاطراتش در خانه ی قبلی و کودکیش افتاد. او بسیار ناراحت بود که در اینجا نتوانسته بود برای خودش دوستی پیدا کند. باران قطع شد واو دوباره به بیرون نگاه می کرد در حالی که خواهرش داشت با دوستانش بازی می کرد. او دیگر خسته شده بود از اینکه دگر دوستی ندارد. او تصمیم محکم و قاطعانه ای گرفت که برای خود دوست  پیدا کند. اوبه بیرون از خانه رفت . او آن پسران را دید و نزدیک آنان  شد در حالی که آنان داشتند فوتبال بازی می کردند نزدیک شد. آنها او را دیدند و به او لام کردند و او نیز جواب سلام آنهارا داد، آنها به او پیشنهاد بازی کردن دادند او پذیرفت و با آنان مشغول به بازی شد. بازی تمام شد و او توانست بازی خوبی را به تماشا بگذارد. او همچنین توانست با آنها دوست شود. او با خوشحالی به خانه برگشت او آنقدر خوشحال بود که داشت پرواز می کرد. مادر اورا صدا کرد و به او گفت که وقت نهار است او نهار خود را باسرعت خورد و به اتاق خود رفت او خوابید و در خواب دید که..........

«سید محمد مهدی سیدی»

 

  • محمد صدرا عسگری